سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























و نحن اقرب الیه من حبل الورید...

بهشت ارزانی خوبان عالم               بهشت من تماشای حسین است....


ضریح امام حسین



نوشته شده در دوشنبه 90 آذر 28ساعت ساعت 8:58 عصر توسط حبل الورید| نظر

 

 استاد مذهبی ام آرزوست....

باورتون نمیشه تو دهه ی اول محرم استاد برنامه نویسی اومده سرکلاس میگه چیه انقدر برای امام حسین عزاداری میکنید

و اشک میریزید؟!!

و یکی از بچه ها هم که به ظاهرش نمیخورد، در نهایت وقاحت بلند میشه و میگه من از گریه کردن تو هیات متنفرم و من بلند

شم و بگم خانوم عزیز گریه کردن برای امام حسین معرفت میخواد. و بعد استاد بگه دینو دارن به زور میکنن تو عقل ما فرو.

بگه چرا ما آزادی نداریم. و دوستم بگه من افتخارم اینه که دینم اسلامه.

و هیچ کس جز من و یک نفر دیگه تو کلاس نباشه تا از اعتقادش دفاع کنه.

از اون روز تو سرم افتاده که درسمو سفت و محکم بخونم تا جای این استادای سکولارو من و بچه های معتقد بگیریم.

به امید آن روز...

 

 



نوشته شده در چهارشنبه 90 آذر 23ساعت ساعت 9:24 عصر توسط حبل الورید| نظر

همیشه برام یه علامت سوال بزرگ بود! یعنی به اینجای نماز که می رسیدم مکث میکردم.

السلام علینا و علی عبادالله الصالحین...

آخه اسم من چه به اینکه کنار اسم عبادالله الصالحین بیاد!!!!

به خودم گرفته بودم که بابا شاید یه چیزی هست تو بی خبری...

 

هفته پیش استاد اخلاق داشت سر کلاس داستان معراج حضرت رسول(ص) رو تعریف میکرد:

.... پیغمبر (ص) به جایی رسیدن که جبرئیل از حرکت ایستاد و عرض کرد من اجازه ورود به این منطقه را ندارم

.پیامبر وارد شدند و خداوند به پیامبر(ص) سلام کردند و فرمودند:« السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته»

، پیامبر(ص) در جواب فرمودند: « السلام علینا و علی عبادالله الصالحین» و خداوند پاسخ دادند: « السلام علیکم و

رحمه الله و برکاته.»...

واقعا انسان به کجا میتونه برسه که خداوند بهش سلام کنه و من سر نماز به خودم غره میشدم که بابا خدا اسم

منم کنار عبدهای صالحش آورده!! همینه فرق یه آدمی مثل من و پیغمبر خدا...

 

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند           بنگر که تا چه حد است، مکان آدمیت

 



نوشته شده در جمعه 90 آذر 18ساعت ساعت 8:0 عصر توسط حبل الورید| نظر بدهید

«در حالیکه شمر بر روی سینه ی تو نشسته بود و شمشیر تشنه اش را بر گلوگاه تو نشانده

از خون گلویت سیراب میکرد، با دست پلیدش محاسن شریف تو را گرفته بود و با شمشیز تیزش

سر از بدنت جدا میکرد.

حواست از حرکت باز ایستاد، و نفسهای شریفت نهان گشت، و سر مبارکت برفراز نیزه بالا رفت

و اهل و عیالت همچون بردگان به اسیری گرفته شدند و بر بالای جهاز شتران در غل و زنجیر به

بند کشیده شدند.»                              زیارت ناحیه مقدسه

 

واقعا این فراز زیارت ناحیه مقدسه خیلی جگرسوزه. آدم وقتی این زیارتو میخونه سوزناک ترین

روضه هارو از زبان آقا میشنوه. قربون اشکهاتون بشم آقا

 



نوشته شده در چهارشنبه 90 آذر 9ساعت ساعت 6:28 عصر توسط حبل الورید| نظر

دلم میخواست برای محرم بنویسم چند بار هی نوشتم و پاک کردم.همش یه

جاییش ناقص بود. تصمیم گرفتم از قول امام عصر(عج) بنویسم که خیلی زیبا

و کامل گفتن:

« پس اگر روزگاران مرا به تاخیر انداخت و تقدیر الهی مرا از یاری تو بازداشت

و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم و با آنانکه با تو به دشمنی پرداختند

به دشمنی برخیزم، (درعوض) هر صبح و شام بر تو ندبه و زاری میکنم و بر

تو به جای اشک خون میگریم...»

حسابی حال و هوام دگرگون شده. یه جورایی عاشق این روزام.

خدا خیلی دوستمون داشت که عشق امام حسینو بهمون داد...

خدایا باز هم متشکرم.

 

یاحسین



نوشته شده در شنبه 90 آذر 5ساعت ساعت 5:47 عصر توسط حبل الورید| نظر بدهید

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin