و نحن اقرب الیه من حبل الورید...
عاشقانه لحظه شماری می کنم برای دیدن دوباره ی ماه عشق...
این چند روزه مدام این شعر قیصر امین پور جلوی جشمای بارونیم رژه میرن...
باران شبیه کودکیم پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه... خدایا بهانه ای...
روزای جالبین این روزای زندگی من!
همه ی اتفاقاتی که دوست داشتم تو آینده برام یکی یکی اتفاق بیفته ،
این روزا داره چندتا چندتا و با هم اتفاق میفته ... و همه نصفه نیمه!
معلوم نیست کی شروع می شن و چه جوری تموم میشن....
اصلا به هیچ کار و هیچ فکر دیگه ای نمیرسم
و از همه چیز و از اون بدتر از خدای عزیزم غافل شدم
- خدایی که توی تموم این اتفاقا اثرات محبت و لطفش به وضوح دیده می شد ... -
اونم حالایی که چند قدم بیشتر تا ضیافت بزرگش
و بارون بنده نوازیش باقی نمونده...
.
.
.
با زبانی قاصر و قلبی مقصر میخوانمت ای بهترین من
به این امید که از غفلت من بگذری....
الهی کیفَ ادعوک و انا انا و کیفَ اقطع رجایی منک و انتَ انتَ
...
الهی اذا لَم اتَضرع الیکَ فَترحمنی فَمن ذاالذی اتَضرع الیه فیَرحمِنی
پ.ن: من عاشق این دعا هستم. واقعا زیباست...
پ.ن 2: دوستان عزیزم بیاید برای هم دعا کنیم تا دلامون آماده ی ورود به ماه مبارک بشه.
پ.ن 3: ممنون میشم اگه برای من و گرفتاری هام هم دعا کنید.
مثل هرسال این تو هستی که جلو جلو هدیه تولدت را به من میدهی...
و چه شیرین است طعم هدیه هایت.... ارباب دوست داشتنی من....
By Ashoora.ir & Night Skin